قائم مقام فراهانی:جلایر: از دعایش سود بینی مگر دیرست کاخر زود بینی
❈۱❈
جلایر: از دعایش سود بینی
مگر دیرست کاخر زود بینی
ولی بدبختیت از جهل باشد
همه کارت بعید از عقل باشد
❈۲❈
نمک خوردی نمکدان را شکستی
به بین کز جهل در بر عقل بستی
چنین کاری ندارد هیچ کس یاد
نکردی گوئیا خدمت به استاد
❈۳❈
حسام السلطنه نشیند یک سر
مقال یحیی خان با حرف هر خر
بگفتا: جملگی صدق است و مضبوط
چه داند آن که باشد مست و مبهوت؟
❈۴❈
چو تیره بختیش از حد فزون است
تو گوئی کاسه عقلش نگون است
که یحیی خان بگفت حرفم تمام است
روانه شو نه ماندن را مقام است
❈۵❈
بگفتا: من نیایم سوی تبریز
اگر بری سرم با خنجر تیز
جوابش گفت یحیی خان که: ای مرد
بکوبیدم بسی من آهن سرد
❈۶❈
تو قابل نیستی برم سرت را
کشم در خاک و در خون پیکرت را
بگیرم ریشت ای بزغاله شیطان
برم پایین ز کوهت تا بیابان
❈۷❈
بیندازم براهت ای بد اندیش
برم سالم ترا دیگر میندیش
گرفت آن ریش و آوردش سر راه
حکایت شد تمام و قصه کوتاه
❈۸❈
همه اهل قلمرو شاد گشتند
ز ظلم و جور او آزاد گشتند
دعا کردند بر ذات شهنشاه
که دست ظلم او گردیده کوتاه
❈۹❈
بیاوردند اردو ظالمی را
رهانیدند جان عالمی را.
ولی عهد شهنشاه نکو فال
ازو تا این زمان ناخسته احوال
❈۱۰❈
ولی قائم مقام پادشاهی
یقین دارم نمودش عذرخواهی
به خرگاه خودش منزل بداده
در مهر و وفا بروی گشاده
❈۱۱❈
کمال حرمتش منظور فرمود
چو مهمان عزیزش داشت چون بود
بلی ذاتی که پاک است این چنین است
همه کارش پسند آن و این است
❈۱۲❈
دعای خیر خواهی بر شهنشاه
ازین کارش همه خوبست ودل خواه
جلایر: نیست لایق بیش گفتن
در طبع گران این گونه سفتن
❈۱۳❈
برو ختم سخن کن بر دعایش
دعا گوی و بکن حمد و ثنایش
خداوندا به حق کردگاری،
کزو افلاک را باشد قراری،
❈۱۴❈
مرام شاه خاطرخواه این باد
جهان را شهریار و شاه این باد
حسودش خون دل و خونین کفن باد
مدامی خوار در هر انجمن باد
کامنت ها