قائم مقام فراهانی:جلایر قرض او بی حد و مر، شد ز سرما حالتش از سگ بتر شد
❈۱❈
جلایر قرض او بی حد و مر، شد
ز سرما حالتش از سگ بتر شد
جلایر تا ز نخ در زیر قرض است
ز سرما تا سحر هر شب به لرز است
❈۲❈
چرا شه زاده از حالش خبر نیست
به فکر کودکان در به در نیست؟
جلایر هر چه گوید راست گوید
تمامی بی کم و بی کاست گوید
❈۳❈
جلایر زاده عبد زر خریدی است
که این جا آمده بهر امیدی است
نه شه زاده به درگاهش طلب کرد
نه او ناخواسته ترک ادب کرد
❈۴❈
اگر من پیر هستم او جوان است
سزای خدمت این آستان است
نه نا اصل و نه اوباش است این طفل
نه هر جا آش، فراش است این طفل
❈۵❈
چرا باید که درکنجی بیفتد؟
چو گیلانی که از پنجی بیفتد
طمع دارد زلطف شاه زاده
که گردد شفقتش بروی زیاده
❈۶❈
الهی تا جهان پاینده باشد
پس از هر رفتنی آینده باشد،
رود ادبار، آید بخت و اقبال
به هر روز و به هر ماه و به هر سال
❈۷❈
برای چاکران شاه زاده
که بادا عمر و دولتشان زیاده
کامنت ها