قائم مقام فراهانی:جلایر یک سفر بغداد کرده زیاران و رفیقان یاد کرده
❈۱❈
جلایر یک سفر بغداد کرده
زیاران و رفیقان یاد کرده
خصوصا در زیارت های مخصوص
به زیر چلچراغ و پای فانوس
❈۲❈
اول داده به باشماقچی فلوسی
پس آن گه داده بر درگاه بوسی
رواق اولین را کرده تعظیم
به خادم داده یک باجاقلی و نیم
❈۳❈
وزان پس تا زیارت گاه رفته
گدائی رو به تخت شاه رفته
زیارت نامه خوان خوش صدایی
به پیش آورده و خوانده دعایی
❈۴❈
زیارت کرده جای آن دو انگشت
که بیرون آمد و بدخواه را کشت
در ایوان طلا کرده نمازی
به گفته با خدای خویش رازی
❈۵❈
پی حاجت گرفته بند قندیل
زده سر بر زمین افکنده مندیل
خروشی بر کشیده از دل ریش
به آب دیده شسته سبلت و ریش
❈۶❈
گه بینی بر آن مخلوط کرده
کثافت کاری مضبوط کرده
سجودی کرده و در خواب رفته
کتانی در بر مهتاب رفته
❈۷❈
میان نوم ویقظه دیده باغی
در آن روشن ز هر لاله چراغی
سمن با ارغوان هم راز آن جا
به حسرت چشم نرگس باز آن جا
❈۸❈
نقاب از رخ فکنده شاهد گل
پریشان طره پرتاب سنبل
سرابستان خوش آب و هوائی
در آن بنهاده تخت پادشائی
❈۹❈
ملایک صف زده بر گرد آن تخت
نشسته پادشه با هیبتی سخت
جلایر لرزه بر اندامش افتاد
تو پنداری به سر سرسامش افتاد
❈۱۰❈
که یارب این بهشت دل گشا چیست؟
نشسته روی تخت این پادشا کیست؟
ندا آمد که یا عبدی جلایر
لکم من عندنا خیرالذخایر
❈۱۱❈
دعای تو، به سوی آسمان شد
هر آنچ از ما طلب کردی همان شد
امام و پیشوای توست این شاه
به دل گر حاجتی داری ازو خواه
❈۱۲❈
جلایر زین بشارت شادمان گشت
همه شکر خدا ورد زبان گشت
دوید و رفت و خاک راه بوسید
پس آن گه پای تخت شاه بوسید
❈۱۳❈
شهنشه گفت: آخر مطلبت چیست؟
جلایر گفت جز این مطلبم نیست،
که شه زاده محمد را ز شاهان
برافرازی به کام نیک خواهان
❈۱۴❈
وجودش تا ابد محفوظ باشد
زعمر جاودان محظوظ باشد
ز آسیب جهان پایش نه لخشد
خدا او را به شاه ما به بخشد
کامنت ها