گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

قائم مقام فراهانی:هر شکر کز لفظ تو برچید طبع هم بران لفظ و بیان خواهم فشاند

❈۱❈
هر شکر کز لفظ تو برچید طبع هم بران لفظ و بیان خواهم فشاند
هر گهر کز کلک تو دزدید سمع هم بران کلک و بنان خواهم فشاند
❈۲❈
سعدیا گفتار شیرین پیش آن کام و دهان در، بدریا می‌فرستی زر بمعدن می‌بری
هزار افسوس و صدهزار دریغ که مرا چونان که بایست دستی در انشاء نثر و انشاء نظم تازی نیست، که آن همه عبارت پردازی را روده درازی و اسب تازی کنم. ماشاالله خامة ات که عنبر بیز است و آمه ات عبیرآمیز و نامة را عطرآمیز می‌کنی بازار خویش و آتش ما تیز می‌کنی. کیست که با مایة درویشی با آن قافیه اندیش ها، لاف بیشی و پیش زند؟
مضی ز من والخلق یسنفیضون منی و یستفیدون من حسن مقالتی و یستلذون عن فصاحه بیانی.
بر سر من مغفری کردی کله وان درگذشت.
حالا بیائید و ببینید که صریر کلک امیر در حل مشکلات و کشف معضلات و نشر بیان چه حشری عیان می‌کند.
کجاست مجنون تا عرض داد دریابد نگارخانة چین و جمال لیلی را
در طی این عبارت یقین آهوی صحرای چین ناف بر زمین گذاشت و نساج و دیباج قسطنطین ببوریاباف اتصاف خواهد یافت. منهم تشبیهی به آن ها می‌ورزم و این فرد خواجه علیه الرحمه را معترضم.
ثوابت باشد این دارای خرمن
اگر رحمی کنی بر خوشه چینی
بیا بنصایح حکیم آلهی که می‌فرمایند: در هر مقام تشبه کامل خوبست. مرافعه من با شما محض استکمال و کسب افضالی است برای من. بر شماست که در جواب عتاب نفرمایند و اگر سماجت بینند محض حاجت بدانند، بی دست شناور نتوان رفت بپایاب. باشد که شما را نیز از این گونه چیز نویسی تذکر و تبحری بیش از این که هست دست دهد.
بلی، هر زبانی را بیانی است و هر انسانی را لسانی و هر میدانی را پهلوانی، هر دیوانی را عنوانی، و هر خوانی را نانی، و هر خانی را بازارگانی، و هر ایوانی را سلطانی، و هر سلطانی را دیوانی و هر سیستانی را پور دستانی، و هر بوستانی را خزانی، و هر سرعشر خوانی را قرآنی، هر سخندانی را دبستانی، هر نایب السلطنة را یحئی خوانی، هر قرآنی را سوره الرحمنی. اگر کاشان است پاسنگان می‌خواهد و اگر اصفهان است لنجان و اگر جوشقان است، دلیجان لازم دارد. آذربایجان بی صحرای مغان نیست و سمنان بی دامغان نمیشود، چنانچه شاعر در وصف قاطر می‌گوید:
قاطر مهدی روان است ای خدا
پشت سمنان دامغان است ای خدا
این معضل و مسلسل گفتن از آن بابت است که بدانید که کلک ما نیز زبانی و بیانی دارد، انتهی کلامی یکی که بشما زیاد گستاخ است، رقعه شما را خواند و گفت این رقعه عروس بی زیور و طاوس بی پر می‌نماید، اگر عبادت عاریه از او برداشته شود، دشت ماریه خواهد شد، بل واد غیر ذی زرع، هر گاه آنچه از مردم است ببرند، ثبت الاعتراض و لا یبقی من سواده غیرالبیاض. بیاض من هم خدمت شما هست اگر از مطالب بخواهید.
❈۳❈
والسلام

فایل صوتی منشآت شمارهٔ ۱۵ - مخاطب نامة معلوم نیست

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها