نظام قاری:نام آن لب بخط سبز بجائی دیدم کاغذی یافتم و قند در و پیچیدم
❈۱❈
نام آن لب بخط سبز بجائی دیدم
کاغذی یافتم و قند در و پیچیدم
در جواب آن
روی تقویم ز خط خوش مخفی دیدم
❈۲❈
جامه روزی که نکو بود بقد ببریدم
بود دسمالچه چون وصله اندام کتان
حرمتش داشته بردیده و رو مالیدم
برکی پنج گزی بر سر خود بنهادم
❈۳❈
قصه غصه دستار فرو پیچیدم
جامه کان نرسد بر قد و لایق نبود
بر تو پوشیده نماند که از او ببریدم
گفتم از میخ در ایجامه همه پاره شدی
❈۴❈
گفت من رفتم و اینک عتبه بوسیدم
بود از پشتی سنجاب و سمور و قاقم
این که بر لشکر سرما زدم و کوشیدم
مخفی وصله زده خاص برویش قاری
❈۵❈
پرده بر سر صد عیب نهان پوشیدم
کامنت ها