نظام قاری:ای مقنعه و شده مرا صبحی و شامی مو بندو سرانداز چو نوری و ظلامی
❈۱❈
ای مقنعه و شده مرا صبحی و شامی
مو بندو سرانداز چو نوری و ظلامی
آن زینت و ترتیب در آرایش آن گوشک
خوش بود دریغا که نکردند دوامی
❈۲❈
هرگاه که با پیر نمد نیست جرز دان
حقا که عصارا نبود رسم قیامی
روشن نکنی دیده بالباس چهله
از رخت سیه تا ننشینی بظلامی
❈۳❈
پرگار صفت انکه بزیلو چه قدم زد
بیرون ننهد هرگز ازین دایره کامی
از جقه و دربندی و تشریف سقرلاط
خاصی بجهان فرق توان کرد زعامی
❈۴❈
گر خواجه دهد مژده تشریف بقاری
آن لحظه بدل میرسد از دوست پیامی
کامنت ها