نظام قاری:زسودای رخ و زلفش غمی دارم شبانروزی مرا صبح وصال او نمیگردد شبی روزی
❈۱❈
زسودای رخ و زلفش غمی دارم شبانروزی
مرا صبح وصال او نمیگردد شبی روزی
در جواب آن
قبای چارقب کورا را بر آتش بهر زرسوزی
❈۲❈
بلای اینچنین باشد زسودای زراندوزی
تو نقشی کز اتو خواهی بخلعتهای آژیده
بناخن میتوان کردن چرا چندین همی سوزی
قبای قاقم ای فرا بقد صوف کوتا هست
❈۳❈
مگر از قندس آری وصله بر دامنش دوزی
برک را از کلاه موردی همواره سرسبزیست
میان بند کتان دارد زصوف سبر پیروزی
همان با جامه والا بخور عودو عنبر کرد
❈۴❈
که بر گل بر سحرگاهان نسیم باد نوروزی
معرف آستین را گو میفشان بر من عریان
گهی کزنور تشریف کریمان محفل افروزی
بکرباس قدک شد خرج نقد کیسه عمرت
❈۵❈
مگر ارمک بدست آری و زان عمری نواندوزی
بخرگه روکه از شاهان کمربندی فراگیری
بیا در خانه کز قاری قبا پوشی بیاموزی
کامنت ها