نظام قاری:روز وصلم قرار دیدن نیست شب هجرانم آرمیدن نیست
❈۱❈
روز وصلم قرار دیدن نیست
شب هجرانم آرمیدن نیست
در جواب او
چون زرم بهر نوخریدن نیست
❈۲❈
چاره جز کهنه را دریدن نیست
یک تن بی لحاف و زیر افکن
وقت آسایش آرمیدن نیست
هر بده روز میدرد رختی
❈۳❈
انکه از جامه اش بریدن نیست
چند کردم بگرد خوان مزاد
بختم ازرخت غیر دیدن نیست
گاه پیچش زکهنگی دستار
❈۴❈
برسرش طاقت کشیدن نیست
مسکنی نیست لایقم ورنه
فرشش از بهر گستریدن نیست
قاری از بس که موزه اش تنکست
❈۵❈
برهش زهره دویدن نیست
کامنت ها