نظام قاری:کس بچشمم در نمیآید که گویم مثل اوست خود بچشم عاشقان صورت نبندد غیر دوست
❈۱❈
کس بچشمم در نمیآید که گویم مثل اوست
خود بچشم عاشقان صورت نبندد غیر دوست
در جواب او
جز قبا و پیرهن نبود بعالم یارو دوست
❈۲❈
تن درون پوستین باشد بسان مغزو پوست
با وجود دگمه در در گریبان هر که او
وصف گوی ریسمانی میکند بیهوده گوست
یک سر سوزن ندارد فکر رخت مردمان
❈۳❈
آبروی رختها نزدیک گازر آب جوست
از شمیم جیب صوف و روی اطلس در جهان
شیوه و نازگلستان هر بهار ازرنگ و بوست
زیج مخفی و سطرلاب غلاف آینه
❈۴❈
بایدت تا جامه پوشیدن بدانی کی نکوست
هم بدان آینه پشمان توان دیدن عیان
تاجل خر را چه مظهر یاعبائی را چه روست
زاستین و دامن آن کودست و لب را پاک کرد
❈۵❈
نی زبی دسمالیست ایخواجه اینش طبع و خوست
کی ببخشش پوستین از سر برآرد هر تنی
اولش مغزی بباید تا برون آید ز پوست
(قاری) از جنس دگر هر روز رخت آرد ببر
❈۶❈
هر که بیند گویدش این اوست یارب یا نه اوست
کامنت ها