نظام قاری:یکی ز لشکر موئینه تیغ تیز بکف سنانش سوزن و انگشتوانه اش مغفر
❈۱❈
یکی ز لشکر موئینه تیغ تیز بکف
سنانش سوزن و انگشتوانه اش مغفر
نبرد از سپه بندقی و کتان خواست
بهادری قرمی ازکمینه جست بدر
❈۲❈
زپیشک کله جبه او یکی ناچخ
بزد بر او که بخاکش فکند چون میزر
فنک زگوشه میدان حبر روی نمود
کمند و گرز وی از دگمهای ماده و نر
❈۳❈
بروی اطلس نازک مزاج زد آن گرز
چنانکه گونه والا ز ترس شد اصفر
وزان کمند بخود در کشید کمخارا
کشان فکندو برو نیز زد لت بیمر
❈۴❈
زتیر چوب گزش از کناره کرباس
چنان بزد که برآمد غبارش از پیکر
دلاوری تفک انداز زآستین قبا
که خوانیش مله شد در ملاملامنگر
❈۵❈
ز دگمهای کریبان کلوله تشویش
بحرب موینه انداخت چون تگرگ و مطر
کامنت ها