نظام قاری:دلم جز مهر مهرویان طریق در نمیکیرد زهر در میدهم پندش ولیکن در نمیکیرد
❈۱❈
دلم جز مهر مهرویان طریق در نمیکیرد
زهر در میدهم پندش ولیکن در نمیکیرد
در جواب او
غشقدان را سر آن خاتون زمانی برنمیکیرد
❈۲❈
که کیتی بوی مشک و لادن وعنبر نمیکیرد
نماید طیلسان در پرده سالوسی ولی نشکفت
شبی کزشحنه سالوس در چادر نمیکیرد
بمعجر آتشین والای کلکونرا که میپوشی
❈۳❈
عجب که نوبتی این شعله در مجمر نمیکیرد
سرم جز رخت پای انداز و جیب خلعت تشریف
دری دیگر نمیداند هی دیگر نمیکیرد
حدیث ایجامه پرداز از طراز و سرب زرکش کو
❈۴❈
که نقشی در خیال ما ازین خوشتر نمیکیرد
بتشریفت چو سوزندان جیب از نرمدست آل
زبانی آتشینم هست لیکن در نمیکیرد
بوصف چارقب قاری چو گوی در ببستم نظم
❈۵❈
عجب گربخت سر تا پای من در زر نمیگیرد
کامنت ها