نظام قاری:به بزمگاه صبوحی کنان مجلس خاص حیوه نحش بود جام می به حکم خواص
❈۱❈
به بزمگاه صبوحی کنان مجلس خاص
حیوه نحش بود جام می به حکم خواص
در جواب او
امید هست که بنوازیم بخلعت خاص
❈۲❈
بارمک ار نرسد دست کم زجامه خاص
بیافت سوزن ازان بخیه چو مروارید
که او ببحر پر از موج حبر شد غواص
درید پرده بکار برهنگان کرباس
❈۳❈
بخورد زخم زگازر که (والجروح قصاص)
زخرج رخت زمستان گریز میجستم
گرفت برد ره من که (لات حین مناص)
اگر نه شیوه دستار و زیب جامه بود
❈۴❈
کیش برقص برازندگی بود رقاص
هزار نفع درین جامها که میپوشی
نوشته اند حکیمان بتن زروی خواص
ترا جهیز عروسی زن بقید آورد
❈۵❈
مگر برخت عزایش شوی ز قید خلاص
بشعر البسه بردی تو گوی ای قاری
کجا بود قلمی این همه معانی خاص
کامنت ها