قاسم انوار:یک صفت عجب آمد این اماره را بوالعجب عفریت مردم خواره را
❈۱❈
یک صفت عجب آمد این اماره را
بوالعجب عفریت مردم خواره را
عجب چبود؟آنکه نفس شوم کید
خویشتن فایق نهد بر عمر و زید
❈۲❈
وز خود اندر خویشتن دارد نظر
زان سبب کز مرگ باشد بی خبر
عجب را جنبش ز امداد هواست
مرد معجب دشمن خاص خداست
❈۳❈
زین صفت آمد تکبر در وجود
هم چنان کز آتش سوزنده دود
عجب در باطن بود مخفی ازان
کبر ظاهر میک ند بر مردمان
❈۴❈
کبر باشد فوقیت بر دیگری
هر کراکین وصف شد، باشد خری
وصف کبر آخر پلنگان را بود
این صفت حاشا که انسان را بود
❈۵❈
ای پلنگ خسته کرده جسم و جان
از کمیز موش خاسر باش،هان!
چون پلنگت خسته کرد،ای خرده دان
بر تو شاشد موش میشوم آن زمان
❈۶❈
خود کمیز موش نبود جز حسد
یاد دار این نکته گرداری خرد
از تکبر حرص شوم آید پدید
حرص در معنی بود موش پلید
❈۷❈
جان نخواهی بردن،ای بس ناتمام
گر همه شیر ژیانی، والسلام
کامنت ها