قاسم انوار:یا مغیث المذنبین معطی السؤال یاانیس العارفین،یا ذوالجلال
❈۱❈
یا مغیث المذنبین معطی السؤال
یاانیس العارفین،یا ذوالجلال
ای ز عشقت هر دلی را مشکلی
وی ز شوقت در جنون هر عاقلی
❈۲❈
در تمنای تو دل سودازده
شور عشقت آتش اندر ما زده
ای جهان عقل و جان حیران تو
گوی دلها در خم چوگان تو
❈۳❈
مرغ دل در دام عشقت پای بند
هرکه سودای تو دارد سر بلند
شور عشقت شعله در عالم زده
بی تو در هر گوشه صد ماتم زده
❈۴❈
عقل دانا در رهت بی خویشتن
بحر عشقت در دل ما موج زن
پادشاهان پیش در گاهت گدا
از تو بی برگان عالم را نوا
❈۵❈
چشم شهبازخرد عشقت بدوخت
در هوایت مرغ جان را پر بسوخت
مانده حیران رهت مردان مرد
اشک عنابی روان بر روی زرد
❈۶❈
جان مشتاقان بدردت شادمان
بندگان خاصت آزاد جهان
راستی را،با تویک دم داغ و درد
قاسمی را خوشتر از صد باغ ورد
❈۷❈
نزد آن کس،کین سخن را محرمست
نوش نیش آمد،جراحت مرهمست
ای زبانها در ثنایت مانده لال
در هوایت مرغ وهم افگنده بال
❈۸❈
در ثنایت قاسمی حیران شده
دیده نی پایان و سرگردان شده
ای غم عشق تو با جان سازگار
از کرمهای تو دل امیدوار
❈۹❈
ای خداوند جهاندار کریم
لایزال لم یزل، حی قدیم
نیست جز لطف توکس فریادرس
یا اله العالمین، فریاد رس
❈۱۰❈
پادشاها، بندگان خسته ایم
جمله در بند هوی پا بسته ایم
در بیابان طلب حیران شده
غرقه دریای بی پایان شده
❈۱۱❈
نیست بی فضل تو جان را قوتی
یا غیاث المستغیثین،رحمتی
قاسم سرگشته سر گردان تست
گر بدست،ارنیک،باری آن تست
❈۱۲❈
ای خداوند کریم کار ساز
از کرمهای تو کارم را بساز
جرعه ای آخر،که ازعقلی فکور
تشنه ماندم در بیابان غرور
❈۱۳❈
جذبه ای،تا یک زمان طیران کنم
در هوای لامکان جولان کنم
خانه دل را بلطف آباد کن
جانم از بند جهان آزاد کن
❈۱۴❈
مرغ روحم را بوصلت راه ده
دیده بینا، دل آگاه ده
جانم از خلق جهان بیگانه کن
یاد خودرا بادلم هم خانه کن
❈۱۵❈
نفس کرکس راز بازی بازدار
در هوایت مرغ جان را باز دار
با خودم نزدیک کن وز خلق دور
ذل و جرمم عفو گردان، یا غفور
❈۱۶❈
از محبت جانم اندر شور دار
رازم از خلق جهان مستور دار
کامنت ها