غزالی:هر مسلمانی که شب عید فطر بیش از قوت خویش و قوت عیال خویش که در روز عید به کار برد چیزی زیادت د...
هر مسلمانی که شب عید فطر بیش از قوت خویش و قوت عیال خویش که در روز عید به کار برد چیزی زیادت دارد بیرون سرای و جامه و آنچه لابد بود، بر وی صاغی تمام از آن جنس که می خورده است واجب آید و آن سه من باشد کم سه یک منی و اگر گندم خورده باشد جو نشاید و اگر جو خورده باشد گندم نشاید و اگر از هر جنسی خورده باشد، بهترین بدهد و بدل گندم آرد و غیر آن نشاید به نزدیک شافعی و هرکه نفقه وی بر وی واجب آید، صدقه فطر وی واجب آید، چون پدر و مادر و فرزند و بنده و زکوه بنده مشترک بر هر دو شریک بود و زکوه بنده کافر واجب نبود و اگر زن زکات خویش دهد شاید و اگر شوهر بی دستوری او بدهد روا بود.
این قدر از احکام زکوه لابد دانستنی است تا اگر بیرون از این واقعه ای افتد، بداند که بباید پرسید.
این قدر از احکام زکوه لابد دانستنی است تا اگر بیرون از این واقعه ای افتد، بداند که بباید پرسید.
❈۱❈
کیفیت به دادن زکوه
باید که پنج چیز نگاه دارد در زکوه دادن،
یکی آن که نیت زکوه فریضه بکند و اگر وکیلی فرا دارد؛ در وقت توکیل نیت کند یا وکیل را دستوری دهد تا به وقت دادن نیت کند و چون ولی زکوه مال طفل دهد نیت کند یا وکیل را دستوری دهد تا به وقت دادن نیت کند و چون ولی زکوه مال طفل دهد نیت کند.
دوم آن که چون سالی تمام شد شتاب کند که تاخیر بی عذری نشاید و زکوه فطر از روز عید نشاید تاخیر کردن و تعجیل آن در رمضان روا بود و پیش از رمضان نشاید و تعجیل زکوه مال در جمله سال شاید، به شرط آن که ستاننده تا آخر سال درویش بماند اگر پیش از سال بمیرد، یا توانگر شود یا مرتد شود، زکوه دیگر باره بباید داد.
دوم آن که چون سالی تمام شد شتاب کند که تاخیر بی عذری نشاید و زکوه فطر از روز عید نشاید تاخیر کردن و تعجیل آن در رمضان روا بود و پیش از رمضان نشاید و تعجیل زکوه مال در جمله سال شاید، به شرط آن که ستاننده تا آخر سال درویش بماند اگر پیش از سال بمیرد، یا توانگر شود یا مرتد شود، زکوه دیگر باره بباید داد.
سوم آن که زکوه هر جنسی از آن جنس دهد، اگر زر بدل سیم دهد و گندم بدل جو یا مالی دیگر به مقدار قیمت، به مذهب شافعی روا نباشد.
چهارم آن که صدقه جایی دهد که مال آنجا باشد که درویشان چشم در مال او دارند و اگر به شهر دیگری دهد، درست آن است که زکوه از او بیفتد.
چهارم آن که صدقه جایی دهد که مال آنجا باشد که درویشان چشم در مال او دارند و اگر به شهر دیگری دهد، درست آن است که زکوه از او بیفتد.
پنجم آن که زکوه بر هشت قوم قسمت کند، آن مقدار که بود، چنان که از هر قومی سه تن کم نباشد، جمله بیست و چهار بشود اگر یک درم زکوه بود به مذهب شافعی واجب بود که بدین همه رساند و به هشت قسم برابر بکند آنگاه هر یک قسم میان سه تن قسمت کند یا زیادت چنان که خواهد، اگرچه برابر نبود و در این روزگار سه قوم کمتر باید: غازی و مولفه و عامل زکوه، اما فقیر و مسکن و مکاتب و ابن السبیل و وامدار باید، پس هر کسی را زکوه به پانزده کس کم نباید داد به نزدیک شافعی و مذهب شافعی در این دو مساله دشوار است آن که بدل نشاید و آن که به همه باید رسانید و بیشتر مردمان به مذهب ابوحنیفه می گیرند در این دو مساله و ما امید داریم که بدین ماخوذ نباشند انشاءالله تعالی.
کامنت ها