گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

غبار همدانی:به دریا خویش را تا لا نبینی به دامان لولوء لالا نبینی

❈۱❈
به دریا خویش را تا لا نبینی به دامان لولوء لالا نبینی
نهان در سینه چند ای گوهر دل صدف تا نشکنی دریا نبینی
❈۲❈
اگر مجنون شدی چندانکه پوئی به جز لیلی در این صحرا نبینی
بسوی ما نکو بنگر که دیگر نشانی در جهان از ما نبینی
❈۳❈
چه آمد بر سر از عشقم که در وی سر موئی بجز سودا نبینی
دلا دیوانگی کن ور نه زنجیر از آن زلف سیه بر پا نبینی
❈۴❈
اگر پروانه سان پرها نسوزی جمال شمع بی پروا نبینی
نشان از آن کمر وقتی بیابی که خود را در میان پیدا نبینی
❈۵❈
بیا ساقی که بی آن چشم مخمور مرا جز اشک در مینا نبینی
غبارا چشم بینائی بدست آر که در لالا به جز الّا نبینی

فایل صوتی غزلیات شمارهٔ ۱۰۰

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها