غبار همدانی:گریزی نیست از کوی تو ای دوست چسان برگردم از کوی تو ای دوست
❈۱❈
گریزی نیست از کوی تو ای دوست
چسان برگردم از کوی تو ای دوست
مرا در حلقۀ زلف تو افکند
فریب چشم جادوی تو ای دوست
❈۲❈
فشاندی زلف مشکین را و پُر شد
مشام جانم از بوی تو ای دوست
بکن چندان که خواهی جور بر من
نمیرنجم من از خوی تو ای دوست
❈۳❈
غبار از هر دوعالم چشم پوشید
نمی بیند بجز روی تو ای دوست
کامنت ها