غبار همدانی:نگار من ز شبستان به در نمیآید زمان گل مگر آخر به سر نمیآید
❈۱❈
نگار من ز شبستان به در نمیآید
زمان گل مگر آخر به سر نمیآید
بهار میگذرد ساقیا تعلل چیست
مگر خزان دو سه روز دگر نمیآید
❈۲❈
چه شد که لاف کلیمی نمیزند بلبل
ز شاخ گل مگر آتش به در نمیآید
گذشت عمر عزیزی که بود دولت وصل
ولی زمان جدایی به سر نمیآید
❈۳❈
همیشه بود همآواز من چه شد امشب
به گوش نالهٔ مرغ سحر نمیآید
کشم ز صومعه دیگر به سوی میکده رخت
که بوی خیر ازین بام و در نمیآید
❈۴❈
کسی ز منزل جانان خبر به ما نرساند
که هر که میرود از وی خبر نمیآید
اگرچه نخل مرادست سرو قامت دوست
دریغ و درد که هرگز به بر نمیآید
❈۵❈
غمین مباش غبارا که عیب بیهنران
به چشم مردم صاحب نظر نمیآید
کامنت ها