گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

غبار همدانی:جلوه کند به باغ اگر سرو بلند قامتش سرو ز پا فتد که تا کس نکند ملامتش

❈۱❈
جلوه کند به باغ اگر سرو بلند قامتش سرو ز پا فتد که تا کس نکند ملامتش
بار دگر گر افتدم دامن وصل او به کف باز رها نمیکنم تا نکشم ندامتش
❈۲❈
عاشق زار خویش را تیر هلاک گو بزن از تو کسی نمیکشد گر بکشی غرامتش
تا مگر از جفای او شکوه همی بدو کنم کاش به جلوه دیدمی قامت در قیامتش
❈۳❈
تا به نظر نیایدت کبک و خرام دلکشش شیوۀ رفتنش ببین حالت استقامتش
سستی عهد او نگر محکمی وفای من او ز خدا هلاک من خواهد و من سلامتش
❈۴❈
باد صبا غبار من گر ببرد ز تربتم در سر کوی او بود جایگه اقامتش

فایل صوتی غزلیات شمارهٔ ۴۴

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

محمد
2021-03-16T03:15:11
فکر کنم به تقلید از این غزل سعدی بودهآن که هلاک من همی‌خواهد و من سلامتشهر چه کند ز شاهدی کس نکند ملامتشمیوه نمی‌دهد به کس باغ تفرج است و بسجز به نظر نمی‌رسد سیب درخت قامتشداروی دل نمی‌کنم کان که مریض عشق شدهیچ دوا نیاورد باز به استقامتشهر که فدا نمی‌کند دنیی و دین و مال و سرگو غم نیکوان مخور تا نخوری ندامتشجنگ نمی‌کنم اگر دست به تیغ می‌بردبلکه به خون مطالبت هم نکنم قیامتشکاش که در قیامتش بار دگر بدیدمیکانچه گناه او بود من بکشم غرامتشهر که هوا گرفت و رفت از پی آرزوی دلگوش مدار سعدیا بر خبر سلامتش