گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

غبار همدانی:ز جان بیزارم از دست دل خویش خدایا با که گویم مشکل خویش

❈۱❈
ز جان بیزارم از دست دل خویش خدایا با که گویم مشکل خویش
گل من خار غم در پا ندارد که چندان فارغست از بلبل خویش
❈۲❈
به دریای غمت نازم که بازم به قعر خویش برد از ساحل خویش
دل من می ندانم مایل کیست که هیچش می نبینم مایل خویش
❈۳❈
دی از پروانۀ وصل تو تا صبح شدم از شوق شمع محفل خویش
چو مرغ بیضه ضایع کرده دایم دلم گیرد کنار از منزل خویش
❈۴❈
ندانم آخر این صیّاد بی رحم چرا پوشید چشم از بسمل خویش
دلا تا چند کاری تخم هستی به باد نیستی ده حاصل خویش
❈۵❈
بهل تا اوفتان خیزان بیاید غبار خسته ره با محمل خویش

فایل صوتی غزلیات شمارهٔ ۴۷

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها