غبار همدانی:ای غمت سرمایۀ سودای دل شد زیان و سود تو یغمای دل
❈۱❈
ای غمت سرمایۀ سودای دل
شد زیان و سود تو یغمای دل
شمعی از رخسار خویش افروختی
سوختی پروانه سان پرهای دل
❈۲❈
گرچه با دلدار دل را فرق نیست
نیست آن دلدار را پروای دل
غوطه ها خوردیم تا آمد به دست
گوهری رخشنده از دریای دل
❈۳❈
در صدف تا چند میمانی نهان
ای درخشان لولوء لالای دل
کامنت ها