غبار همدانی:بجز رویت نخواهم رو به روی دیگری آرم بجز گوش تو با گوشی سخن گفتن نمی آرم
❈۱❈
بجز رویت نخواهم رو به روی دیگری آرم
بجز گوش تو با گوشی سخن گفتن نمی آرم
منت ای ماه دوهفته چو مام بچه گم کرده
همی از خویش و بیگانه ز هر سویی طلبکارم
❈۲❈
ز خود خالی شدم چون نِی ز تو پر شد رگ و هم پی
نظر کن کز دم عشقت چنان زیر و بمی دارم
ز هجر و وصل آن دلبر کدامین گفتنم خوشتر
به وصلش بیم هجر او به هجرش شوق دیدارم
❈۳❈
چو من یک سوخته اختر ندیده گنبد اخضر
که سرگردان به کار خود همی بر سان پرگارم
کامنت ها