غبار همدانی:چشم اگر پوشی ز کار خویشتن لطف ها بینی ز یار خویشتن
❈۱❈
چشم اگر پوشی ز کار خویشتن
لطف ها بینی ز یار خویشتن
غربت مردم به شهر مردم است
من غریبم در دیار خویشتن
❈۲❈
دوش در بزمی که بودی با رقیب
آزمودم اعتبار خویشتن
بار سنگین است جان در راه دوست
ما سبک کردیم بار خویشتن
❈۳❈
بعد ازین گو دیگری با من مساز
ساختم با کردگار خویشتن
خاک گر گردی به راه او غبار
کیمیا بینی غبار خویشتن
کامنت ها