غبار همدانی:ای مزرع مهر تو دل من وی تخم غم تو در گِل من
❈۱❈
ای مزرع مهر تو دل من
وی تخم غم تو در گِل من
یک عمر ز کشت و کار این دشت
شد تخم غم تو حاصل من
❈۲❈
بس غوطه زدم به بحر حیرت
تا کوی تو گشت ساحل من
از داغ دلم نگردی آگه
تا لاله بروید از گل من
❈۳❈
از جنبش تیغ ابروانت
خون می جهد از مفاصل من
پروانه جان فشانیم ده
ای روی تو شمع محفل من
❈۴❈
باری به جمال خویش بنگر
چون بگذری از مقابل من
ای یک گره از شکنج زلفت
حلّال هزار مشکل من
❈۵❈
دیوانه شوم اگر نباشد
زلف سهیت سلاسل من
کامنت ها