غبار همدانی:به کامم زهر شد تریاق هستی به مِی ساقی بشوی اوراق هستی
❈۱❈
به کامم زهر شد تریاق هستی
به مِی ساقی بشوی اوراق هستی
نبود ار نیستی پایان هر هست
نگشتی هیچ کس مشتاق هستی
❈۲❈
اگر دستم نبستی رشتۀ مهر
شکست افکندمی بر طاق هستی
نهان در جوهر عشق آتشی هست
که تاثیر وی است احراق هستی
❈۳❈
مرا با دوست پیمان محبت
بود محکمتر از میثاق هستی
به نَرد نیستی تا باختم عشق
گرو بردم ز جفت و طاق هستی
❈۴❈
دلیل راه عشق آمد وگرنه
ندارد عقل استحقاق هستی
اگر همت نبودی همره خاک
نگشتی قابل اشراق هستی
❈۵❈
غبار از بحر حیرت کی برآید
که سر تاپاست استغراق هستی
کامنت ها