غبار همدانی:لب لعلت گزیدنم هوس است خون او را مکیدنم هوس است
❈۱❈
لب لعلت گزیدنم هوس است
خون او را مکیدنم هوس است
ای سراپا نمک سر انگشتی
از بیانت چشیدنم هوس است
❈۲❈
فحش از کان قند لبهایت
من مکرّر شنیدنم هوس است
من بدور از لبت چون اسکندر
سوی حیوان دویدنم هوس است
❈۳❈
تا فکندی بتا ز رخ پرده
حور و رضوان ندیدنم هوس است
تا نمودی تو روی شهر آشوب
بت پرستی گزیدنم هوس است
❈۴❈
تا که کفر دو زلف تو دیدم
دل ز ایمان بریدنم هوس است
از کمان تو ناوک غمزه
به دل و جان خریدنم هوس است
❈۵❈
گلی از گلستان عارض تو
یعنی یک بوسه چیدنم هوس است
همچو کحل الجواهری به بصر
خاک پایت کشیدنم هوس است
❈۶❈
پرده ای شد حجاب چهرۀ جان
پردۀ جان دریدنم هوس است
هان غبارا چو طایر قدسی
سوی رضوان پریدنم هوس است
کامنت ها