گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

غبار همدانی:نباشم راحت از دستت چه در خواب و چه بیداری به هرجا رو کنم آنجا تو دست سلطنت داری

❈۱❈
نباشم راحت از دستت چه در خواب و چه بیداری به هرجا رو کنم آنجا تو دست سلطنت داری
سراپای وجود خود بسی در سال و مه گشتم به غیر از تو به ملک دل ندیدم هیچ دیّاری
❈۲❈
به چشم دل چه من دیدم دل موری عیان دیدم سلیمانی در او اندر به کار مملکت داری
ز اشراقات انوار جمالش محو و هم هیچم بمانند سراجی کش بر خورشید بگذاری
❈۳❈
دلی باقی بود یارب که زلف آن مه نخشب نگیرد بند و زنجیرش به صد نیرنگ و طراری
مکن از می پرستی مَنعم ای زاهد که درعالم فکنده نرگس مست نگارم طرز هشیاری
❈۴❈
چو روی خود در آئینه ببیند آن جفا گستر غبار از سوز دل گردید هم چون ابر آزاری

فایل صوتی غزلیات شمارهٔ ۹۱

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

ملیکا رضایی
2021-09-03T09:15:54.8078728
بیت اول کمی مثل این بیت از حافظ هست : ندارم دستت از دامن به جز در خاک و آن دم هم که بر خاکم روان گرد بگیرد دامنت گردم ...   ولی چنددراشعار غبار همدانی عبور و مرور کردم و خیلی زیبا بودند و برخی غزلیات شان هم آنچنان زیبا که نتوانستم حاشیه ای بگذارم ...