غبار همدانی:ای مطرب دل ترسم زین پرده که بنوازی از پرده برون رازم یکباره بیندازی
❈۱❈
ای مطرب دل ترسم زین پرده که بنوازی
از پرده برون رازم یکباره بیندازی
ای ساقی جان جامی بر می زده ای عطشان
از بهر یکی جرعه تا چند همی نازی
❈۲❈
از کثرت مهر تو وز صرصر قهر تو
چون شمع ستادستم آمادۀ جانبازی
از عشق تو چون موسی دل گشته مرا یاور
تا آتشی از رویت در طور دل اندازی
❈۳❈
ای خسرو مهرویان از کثرت مشتاقان
بر حال من مسکین ترسم که نپردازی
ظلمی که ز چشمانت وارد به دلم آمد
بر کبک دری نامد از پنجۀ شهبازی
❈۴❈
چون سوختۀ هجران عشق تو کند پنهان؟
کش روی غبار آلود دارد سر غمازی
کامنت ها