غبار همدانی:نوازیم تو اگر بر نگارش قلمی نماند از غم هجر تو بر دلم المی
❈۱❈
نوازیم تو اگر بر نگارش قلمی
نماند از غم هجر تو بر دلم المی
به یاد نرگس مستت همیشه بیمارم
بیا به پرسش احباب رنجه کن قدمی
❈۲❈
نکرده بر تو اگر ختم حسن صانع حسن
کشیده از خط سبزت چرا به رخ رقمی
دو چیز خوشترم از چهار جوی رضوانست
مکیدن لب جام و دگر لب صنمی
❈۳❈
مده ز دوزخ و فردوس ناصحا پندم
که ره به دل ندهم جز رضای دوست غمی
کنون که چشم تو بر می خوران دهد فتوی
به بام خانه بکوبم من از چه رو علمی
❈۴❈
مراد دهر چو موقوف سیم و زر باشد
بسوز جان تو غبارا که نیستت درمی
کامنت ها