غبار همدانی:بت ابرو کمانی از کمینی به تیرم می زند بی جرم و کینی
❈۱❈
بت ابرو کمانی از کمینی
به تیرم می زند بی جرم و کینی
به کوی میفروشان خانه کردم
نمی دانستم که ای غم در کمینی
❈۲❈
برد سیلاب اشکم خانه از بن
به دستم گر نیفتد آستینی
به خوبان در حقیقت معنی عشق
به صورت آفرین است آفرینی
❈۳❈
دهم جان گرچه مقداری ندارد
نیاز ما به چشم نازنینی
دلم را نیست چندان صبر و آرام
که بنشینم زمانی بر زمینی
❈۴❈
ز هفتاد و دو ملت دوری ای عشق
ندانم خود تو دارای چه دینی
چراغ خاطر خلوت سیه شد
بیار ای سینه آه آتشینی
❈۵❈
دل اندر خرمن زلف تو بسته است
اگر تخمی نکارد خوشه چینی
کامنت ها