قدسی مشهدی:چه باشد جان که عاشق در ره جانان برافشاند ز جان بهتر نثاری بایدش تا آن برافشاند
❈۱❈
چه باشد جان که عاشق در ره جانان برافشاند
ز جان بهتر نثاری بایدش تا آن برافشاند
شود جیب و کنار عالم از یاقوت اشکم پر
چو چشم خونفشانم دامن مژگان برافشاند
❈۲❈
به گردن طوق عشق از زلف ترسازادهای دارم
که گر صد ساله زاهد بیندش ایمان برافشاند
نخواهد بعد مردن هم غبارم دامنش گیرد
به ناز از تربتم چون بگذرد دامان برافشاند
❈۳❈
چنین کان غمزه فتان سر خونریختن دارد
سزد گر صد مسیح و خضرمشرب جان برافشاند
کهن ریش دلم دارد غباری تازه شستی کو
که بر رخسار زخمم آبی از پیکان برافشاند
کامنت ها