قدسی مشهدی:هر لحظه‌ام بتان به غمی آشنا کنند ترسم که رفته‌رفته مرا بی‌وفا کنند
❈۱❈
هر لحظه‌ام بتان به غمی آشنا کنند
ترسم که رفته‌رفته مرا بی‌وفا کنند
آنها که خار دیده و گل‌گل شکفته‌اند
گر ناوکی رسد ز تو دانی چه‌ها کنند
❈۲❈
کی با درازی شب هجران وفا کند
آن عمر هم که وعده به روز جزا کنند
داد از شب فراق که آخر نمی‌شود
صد روز محشرش گر از آخر جدا کنند
❈۳❈
آیینه خواستی و ندانند عاشقان
چون دیده را به حیله در آیینه جا کنند
گویا که قبله ابروی بت شد که زاهدان
در هر نماز سجده شکری ادا کنند
❈۴❈
در دامم اضطراب نه از بیم کشتن است
ترسم از آنکه صید زبون را رها کنند
تا نبود از شمار تماشاییان برون
خوبان به چشم آینه هم توتیا کنند
❈۵❈
نشنیده‌اند اجر شهیدان تیغ عشق
آنها که یاد چشمه آب بقا کنند
قومی که سر دریغ ز دشمن نداشتند
با دوستان مضایقه در جان کجا کنند
❈۶❈
دست امید باز ندارم ز دامنت
پیراهن حیات مرا گر قبا کنند
داغم ازین زیان که چرا اهل کاروان
یوسف برند جانب مصر و رها کنند
❈۷❈
شاید ز عیبجویی بیگانه وا رهم
کاش اندکی به عیب خودم آشنا کنند
قدسی مریض عشق کجا و شفا کجا
راضی مشو که درد دلت را دوا کنند
کامنت ها