قدسی مشهدی:دامنم چند ز خون مژه دریا باشد؟ دیده نگذاشت که نم در جگر ما باشد
❈۱❈
دامنم چند ز خون مژه دریا باشد؟
دیده نگذاشت که نم در جگر ما باشد
برنیاورد سر از موج سرشکم گردون
این گهر چند گره در دل دریا باشد؟
❈۲❈
رشتهای را که در آن گوهر اشکی نکشند
بگسلانش، همه گر عقد ثریا باشد
در نظر، آینه مهر، صبوحی زن را
کی به کیفیت آیینه مینا باشد؟
❈۳❈
عشق در بادیهای ساخته سرگردانم
که در آن، ریگ روان، آبله پا باشد
نزنم دست در آن کار که بر هم زده نیست
شانه را گیسوی ژولیده تمنا باشد
❈۴❈
کار قدسی به خدا باز گذار ای واعظ
جنگت امروز چرا بر سر فردا باشد
کامنت ها