قدسی مشهدی:ناگفته ماند صد سخن آرزو مرا لب بسته ناامیدی ازین گفتگو مرا
❈۱❈
ناگفته ماند صد سخن آرزو مرا
لب بسته ناامیدی ازین گفتگو مرا
در چشم خلق بس که مرا خوار کردهای
نشناسد آب روی، کس از آب جو مرا
❈۲❈
دور از تو کار خنجر الماس میکند
ساقی گر آب خضر کند در گلو مرا
من دل به خال و خط ندهم مهر پیشه کن
بلبل نیم که مست کند رنگ و بو مرا
❈۳❈
پیمان ما به باده درست است دادهاند
روز نخست دست به دست سبو مرا
خوردم هزار زخم نمایان ز تیر او
هرگز نبود لطف چنین، چشم ازو مرا
❈۴❈
قدسی چه حال است که آلودهتر شوم
هرچند آب دیده کند شستشو مرا
کامنت ها