قدسی مشهدی:عشقت اقرار به دل آرد و انکار برد همچو صیقل که صفا بخشد و زنگار برد
❈۱❈
عشقت اقرار به دل آرد و انکار برد
همچو صیقل که صفا بخشد و زنگار برد
بیخودی لازمه عشق بود، ورنه چرا
هرکه را بر سر کار آورد، از کار برد؟
❈۲❈
که به غربت فکند تنگدلان را زوطن؟
باغبان کی گل نشکفته به بازار برد؟
سوختم ز آتش دل، نیست شفیعی که مرا
به بهشت قفس از عرصه گلزار برد
❈۳❈
خوشنما نیست مددکردن افشاگر راز
کس چرا بیهده از آینه زنگار برد؟
به گداپیشگی از عشق بتان شهره شدم
تا کیم دیده به دریوزه دیدار برد؟
❈۴❈
دلم از گریه به یاد خطش آسوده ز رنج
سبزه و آب روان علت بیمار برد
کامنت ها