گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

قدسی مشهدی:ازان دل از غم ایام برنمی‌آید که آفتاب می از جام برنمی‌آید

❈۱❈
ازان دل از غم ایام برنمی‌آید که آفتاب می از جام برنمی‌آید
ز زیر زلف برآمد رخش، که می‌گوید که آفتاب، گه شام برنمی‌آید؟
❈۲❈
بکن به ناخن خود، روی داغ و نام برآر که بی‌خراش نگین، نام برنمی‌آید
چه شد که رشک برد بر ستاره سیماب دلم به محنت ایام برنمی‌آید
❈۳❈
نجات خویش ز گردون مجو که صید اسیر به دست و پا زدن از دام برنمی‌آید
به خلوتش لب ساغر، هلال عید بس است ازان مَهم به لب بام برنمی‌آید
❈۴❈
ز لخت‌های جگر، اخگر است بر مژه‌ام ز شاخ، میوه من خام برنمی‌آید
{بیاض} طلبی با فلک ستیزه مکن {بیاض} به ابرام برنمی‌آید
❈۵❈
به کام خویش نشستی به بزم غم قدسی دگر مگر که مرا کام برنمی‌آید

فایل صوتی غزلیات شمارهٔ ۲۷۸

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

سید محسن
2020-01-26T22:53:19
گر آرامش طلبی با فلک ستیزه مکنکارامش جهان به ابرام بر نمی اید---پیشنهاد میشود
سید محسن
2020-01-26T22:54:17
دگر مگو که مرا کام بر نمی اید----درست است