قدسی مشهدی:به سرو سیمتنی راه بردهام که مپرس به شمع انجمنی راه بردهام که مپرس
❈۱❈
به سرو سیمتنی راه بردهام که مپرس
به شمع انجمنی راه بردهام که مپرس
ز نکتههای دقیقم که بود در خاطر
به غنچه دهنی راه بردهام که مپرس
❈۲❈
ز تنگی دهن او حکایتی میرفت
به دقت سخنی راه بردهام که مپرس
ز بس شکست دلم بر سر شکست آمد
به زلف پرشکنی راه بردهام که مپرس
❈۳❈
ز تازهرویی لطف قدیم پیر مغان
به باده کهنی راه بردهام که مپرس
تو ای نسیم تسلی به غنچه باش که من
به چاک پیرهنی راه بردهام که مپرس
❈۴❈
چرا شکفته نباشد دلم، که چون قدسی
به گوشه چمنی راه بردهام که مپرس
کامنت ها