قدسی مشهدی:فسرده صحبتم از انتظار گریه شمع گلی نچید شبم از بهار گریه شمع
❈۱❈
فسرده صحبتم از انتظار گریه شمع
گلی نچید شبم از بهار گریه شمع
ترشح مژه از التفات داغ بود
به دست شعله بود اختیار گریه شمع
❈۲❈
به محفل از پر پروانه برگ گل ریزد
ز شاخ شعله، نسیم بهار گریه شمع
هلاک کلبه خویشم که میکشد دایم
فراق خنده صبح و خمار گریه شمع
❈۳❈
ز خاک مشهد پروانه گل شکفت و هنوز
نمیرود ز دلش خار خار گریه شمع
چرا شکفته نسوزم که رشته کارم
تمام صرف گره شد چو تار گریه شمع
❈۴❈
بود سرشک مرا آبرو ز بخت سیاه
فزاید از دل شب، اعتبار گریه شمع
شهید خصلت پروانهام که بر دل او
نکرد خنده شمشیر، کار گریه شمع
❈۵❈
نبرد پیش تو، چندان که سوختم قدسی
سرشک گرم مرا اعتبار گریه شمع
کامنت ها