قدسی مشهدی:امشب ز دیده از قدح افزون گریستم تا دل چو شیشه داشت نمی، خون گریستم
❈۱❈
امشب ز دیده از قدح افزون گریستم
تا دل چو شیشه داشت نمی، خون گریستم
یک بار، دیدهام به غلط فال خواب زد
عمری ز شرمساری آن، خون گریستم
❈۲❈
تلخی ندید عیش حریفان ز گریهام
چون آمدم ز میکده بیرون، گریستم
تا کس به عشق او نبرد پی ز گریهام
شبها به شهر و روز به هامون گریستم
❈۳❈
روید به جای سبزه ازان خاک، نخل سرو
هرجا به یاد قد آن موزون گریستم
طوافن پناه برد به گیتی ز گریهام
ای نوح سر بر آر، ببین چون گریستم
❈۴❈
اول شدم شکفته ز ارسال نامهاش
آخر ز شرمساری مضمون گریستم
گویند دل به گریه تهی میشود ز درد
چون درد من فزود، چو افزون گریستم؟
❈۵❈
هرکس که دید اشک من، اندوهگین شود
قدسی ز بس که با دل محزون گریستم
کامنت ها