قدسی مشهدی:من تیرهدل و نورفشان شعله آهم دارد شب مهتاب ز پی، روز سیاهم
❈۱❈
من تیرهدل و نورفشان شعله آهم
دارد شب مهتاب ز پی، روز سیاهم
غم میکشدم، خواه وطن، خواه غریبی
هرجا که روم، روزی برق است گیاهم
❈۲❈
بر هر سر راهی که تو یک بار گذشتی
چون نقش قدم، تا به ابد چشم به راهم
روزی که مرا رفت سر زلف تو از دست
خندید فلک بر من و بر بخت سیاهم
❈۳❈
بر هرچه فکندم نظر، آلوده به خون شد
خون گشت ز همخانگی اشک، نگاهم
قدسی منم آن کافر عاصی که به دوزخ
آتش عرقآلوده شد از شرم گناهم
کامنت ها