قدسی مشهدی:مردم ز تیرگی، نفسی بینقاب شو روزم سیاه شد، مدد آفتاب شو
❈۱❈
مردم ز تیرگی، نفسی بینقاب شو
روزم سیاه شد، مدد آفتاب شو
بی فیض شعله، قرب خرابات مشکل است
خواهی رسی به مجلس مستان، کباب شو
❈۲❈
تعمیر این خرابه، شگون نیست بر کسی
دیگر نمیخورم غم دل، گو خراب شو
لب خشک بایدم ز جهان شد، مرا که گفت
چون تشنگان فریفته این سراب شو؟
❈۳❈
قدسی کسی که او مژهای تر نمیکند
گو چون حباب، چشمش ازین شرم آب شو
کامنت ها