قدسی مشهدی:کف قدرت پس از مقصود ایجاد جهان را زینت از شاه جهان داد
❈۱❈
کف قدرت پس از مقصود ایجاد
جهان را زینت از شاه جهان داد
به تسخیر فلک، شبدیز چون راند
ملک صاحبقران ثانیاش خواند
❈۲❈
به زیر سایهاش صاحبکلاهان
جنابش قبلهگاه و پادشاهان
نهال عقل از تیغش برومند
به رویش دین و دولت در شکرخند
❈۳❈
کرم از صورت دستش مثالی
بقا از گلشن عمرش نهالی
زر از نامش چنان بر خویش بالید
که مهرش در دل ممسک نگنجید
❈۴❈
نباشد بر فلک خورشید انور
شبیهش را فلک بستهست بر سر
به تیغ کوه اگر تیغش ستیرد
پلنگان را ز بیمش داغ ریزد
❈۵❈
ز لطفش غم ز دل بر باد رفته
غریبان را وطن از یاد رفته
هوس را حاصل دریا و معدن
ز باد آستین ریزد به دامن
❈۶❈
ز ابر دست او کشت ار شود تر
به جای دانه آرد خوشه گوهر
به روز کینهاش در دشتِ ناورد
رود کشتی در آب از زهره مرد
❈۷❈
به دشمن، بی صداع برق شمشیر
ز نقش پا نماید دیده شیر
کمین مرد شکار او، به یک مشت
تواند نیله گاوِ چرخ را کشت
❈۸❈
***
ندانم در دو عالم این و آن را
خدا را دارم و شاه جهان را
شهشنشاهی که گردون پایه اوست
❈۹❈
پناه عرش و کرسی سایه اوست
ز جزمش عزم دشمن در گریز است
ز تبعش فتح را بازار تیرست
به شمشیرش عدو در دستبازی
❈۱۰❈
چو شمع از پنجه در ساعدگدازی
کسی از دستبردش جان نبرده
عدم، گویی به تیغش دم سپرده
ترحم بر جنابش ایستاده
❈۱۱❈
دری بر روی نیک و بد گشاده
به هیبت حملهای بر دشمن آورد
که شد خونش چو آب زعفران زرد
جهان را برق تیرت رُفت و رو کرد
❈۱۲❈
ز رنگ دشمنت پیدا نشد گرد
فلک با گرد خیلت گر ستیزد
چنان افتد که گردش برنخیزد
ز بانگ کرّنای پادشاهی
❈۱۳❈
بود زیر زمین کر گوشِ ماهی
کامنت ها