قدسی مشهدی:ز باغ فیضبخشم دل بود شاد کز ایام جوانی میدهد یاد
❈۱❈
ز باغ فیضبخشم دل بود شاد
کز ایام جوانی میدهد یاد
حصاری گرد این گلشن کشیدند
ز گوهر، مهره دیوار چیدند
❈۲❈
چو محراب درش را سرو دیده
موذنوار قامت برکشیده
ز شوخی، سبزهاش پیش از دمیدن
نیاساید ز مشق قد کشیدن
❈۳❈
ز بس برگ تماشا میکند ساز
بود نارسته، چشم نرگسش باز
هوایش میزند از تازگی دم
به روی سبزه میغلتد چو شبنم
❈۴❈
به هر جانب نظر از دیده رفتی
به روی برگ گل غلتیده رفتی
گلش را چون برد محمل کش باد
شقایق چون جرس آید به فریاد
❈۵❈
ز تاثیر هوا در سایه گل
رود تا ناف آهو بیخ سنبل
ز خاک این چمن گر پر کنی مشت
گلی روید چو نرگس از هر انگشت
❈۶❈
ز هر جانب نسیم از غنچه تر
گشوده حقههای بوسه را سر
به سیر سنبلش چون خیزم از جای
کنم وام از سر زلف بتان، پای
❈۷❈
ز شوخی آنچنان گردیده گستاخ
که پیش از وعده میروید گل از شاخ
میاور گو سیاهی لاله از داغ
که خط سبز خواهد قطعه باغ
❈۸❈
گل این باغ، دلتنگی ندیده
ز گلبن، غنچه چون بلبل پریده
به وصفش تا کشم بر صفحه مدّی
شود هر نونهالش، سرو قدّی
❈۹❈
به مدحش سر کنم تا داستانی
شود هر طفل این گلشن، جوانی
به صنعت باغبانانش چو خیزند
ز رنگ گل، چمنها رنگ ریزند
❈۱۰❈
شکفتن آشیان بستهست بر شاخ
که کی بیرون خرامد غنچه از کاخ
بهشتش مینوشتی خامه غیب
تنزل گر نبودی در ثنا عیب
کامنت ها