عبدالقادر گیلانی:من نمیگویم که جور روزگارم میکشد طعنه بدخواه و بدعهدی یارم میکشد
❈۱❈
من نمیگویم که جور روزگارم میکشد
طعنه بدخواه و بدعهدی یارم میکشد
دور از او بیطاقتی باشد که روزی چند بار
محنت و دردی و داغ انتظارم میکشد
❈۲❈
من نهانی عشق ورزم با دل آن تندخو
از برای عبرت خلق آشکارم میکشد
در روم در کوچهای بازیچه طفلان شوم
ور نشینم گوشهای فکر تو زارم میکشد
❈۳❈
شب گذارم در خیالت روزگارم چون شود
روز، فکرِ ناله شبهای تارم میکشد
شوق دیدارت مرا زین پیش و کنون
آرزوی بوسه امید کنارم میکشد
❈۴❈
میکشد زحمت طبیبی غافل است از اینکه او
همچو محیی سوزش جانفکارم میکشد
کامنت ها