گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

عبدالقادر گیلانی:هرکه درپیش توبرخاک بمالد رخسار ملک کونین مسخّر بودش لیل و نهار

❈۱❈
هرکه درپیش توبرخاک بمالد رخسار ملک کونین مسخّر بودش لیل و نهار
دگران گربه قدم برسرکوی تو روند من به سر برسرکوی تو روم مجنون وار
❈۲❈
سلطنت غیرتو کس را نسزد زانکه به لطف هیچ دیّار ننالد زتودر هیچ دیار
هرکه شد عاشق دیدارتو او بشناسد دوزخ از جنّت و شادی زغم و مِی ز خمار
❈۳❈
دیده بگشای که محبوب کریم افتاده است می نماید به تو هردم زکمین او دیدار
عاشق آنست که سوزند و دهندش بر باد بس که خاکستر او جوش کند دریا بار
❈۴❈
شمّه ای گوی تو از لطف خدا بر در دیر تا که کافر بگشاید زمیانش زنّار
گوش تو کر شده ای خواجه وگرنه به خدای میکند بت به خدائیّ خداوند اقرار
❈۵❈
جوش می می زد و می گفت که چون مست شوم هیچ هم صحبت خود را نگذارم هشیار
عشق حق می رود اندر دل هر عاشقِ زار باده اندر رگ و پِی پیش ندارد رفتار
❈۶❈
در همه مذهب و ملت مِیِ عشق است حلال زانکه بی او نتوان کرد خدا را دیدار
همدم ما مشو ای محیی که در آخر کار بی گنه کشتن و آویختن است بر سرِ دار

فایل صوتی غزلیات شمارهٔ ۲۸ - عشق حق

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

احسان پاپن
2021-04-30T13:02:50
بیت چهارم، باید "نشناسد" باشد
nabavar
2021-05-01T00:12:38
گرامی احسانهرکه شد عاشق دیدارتو او بشناسددوزخ از جنّت و شادی زغم و مِی ز خمارهمان بشناسد درست استمنظورش درد و رنج توأمان عاشق استیعنی: هرکه عشق دیدار تو را دارد ، گاهی در آتش دوزخ میسوزد و گاهی از خوشی در بهشت است، گاهی شاد است و گاه غمگین، گاه مست است و گاه خمار از دلتنگی