عبدالقادر گیلانی:ای که می نالی زدوران ،جورِ یار من نگر اضطراب از من نگر صبرو قرار من نگر
❈۱❈
ای که می نالی زدوران ،جورِ یار من نگر
اضطراب از من نگر صبرو قرار من نگر
جانب گلشن مروکان، یک دو روزی بیش نیست
پر ز اشک لاله گون دائم کنار من نگر
❈۲❈
ای که میگوئی ندادم دل به خوبان هیچگه
سوی میدان آی و شهسوارِ من نگر
سینه ام پرداغ و چهره گل گل از خوناب اشک
یک زمان سویِ من آ ، باغ و بهار من نگر
❈۳❈
باشدت رحمی فتد در دل بیائی سوی من
حال زار من ببین شخص نزارِ من نگر
گرتو داری میل خوبان دیده عبرت گشای
سینه پرسوزو چشم اشکبارِ من نگر
❈۴❈
شکر کن محیی که در راه تو خاری بیش نیست
هرطرف صد کوه غم در رهگذار من نگر
کامنت ها