گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

عبدالقادر گیلانی:گرمرا جان در بدن نبود ،بدن گو هم مباش چونکه یوسف نیست با من ،پیرهن گو هم مباش

❈۱❈
گرمرا جان در بدن نبود ،بدن گو هم مباش چونکه یوسف نیست با من ،پیرهن گو هم مباش
گر بمیرم لاشه من همچنان دور افکنید چاک شد چون جامه جانم، کفن گو هم مباش
❈۲❈
چون مرا رانی ز کوی خود، مخوان یارا رقیب ازگلستان گر رود بلبل، زغن گو هم مباش
مرگ بالله بهتر است از زندگانی دور از او گر نبینم یارخود ، این زیستن گو هم مباش
❈۳❈
یک سر مویت مبادا کم شود ، هم گفته ای گرنباشد محیی را افکار من گو هم مباش

فایل صوتی غزلیات شمارهٔ ۴۰ - چونکه یوسف نیست

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها