هاتف اصفهانی:نه با من دوست آن گفت و نه آن کرد که با دشمن توان گفت و توان کرد
❈۱❈
نه با من دوست آن گفت و نه آن کرد
که با دشمن توان گفت و توان کرد
گرفت از من دل و زد راه دینم
ز دین و دل گذشتم قصد جان کرد
❈۲❈
کی از شرمندگی با مهربانان
توان گفت آنچه آن نامهربان کرد
منش از مردمان رخ مینهفتم
ستم بین کآخر از من رخ نهان کرد
❈۳❈
تو با من کردی از جور آنچه کردی
من از شرم تو گفتم آسمان کرد
دو عالم سود کرد آن کس که در عشق
دلی درباخت یا جانی زیان کرد
❈۴❈
نه از کین خون هاتف ریخت آن شوخ
وفای او به کشتن امتحان کرد
کامنت ها