هاتف اصفهانی:به بزمم دوش یار آمد به همراه رقیب اما شبی با او بسر بردم ز وصلش بینصیب اما
❈۱❈
به بزمم دوش یار آمد به همراه رقیب اما
شبی با او بسر بردم ز وصلش بینصیب اما
مرا بی او شکیبایی چه میفرمائی ای همدم
شکیب آمد علاج هجر دانم کو شکیب اما
❈۲❈
ز هر عاشق رموز عشق مشنو سر عشق گل
ز مرغان چمن نتوان شنید از عندلیب اما
خورد هر تشنه لب آب از لب مردم فریب او
از آن سرچشمه من هم میخورم گاهی فریب اما
❈۳❈
به حال مرگ افتاده است هاتف ای پرستاران
طبیبش کاش میآمد به بالین عنقریب اما
کامنت ها