هاتف اصفهانی:مهر رخسار و مه جبین شدهای آفت دل بلای دین شدهای
❈۱❈
مهر رخسار و مه جبین شدهای
آفت دل بلای دین شدهای
مهر و مه را شکستهای رونق
غیرت آن و رشک این شدهای
❈۲❈
پیش ازین دوست بودیم از مهر
دشمن من کنون ز کین شدهای
من چنانم که پیش ازین بودم
تو ندانم چرا چنین شدهای
❈۳❈
ننشستی چرا دمی با من
گرنه با غیر همنشین شدهای
دل ز رشکم تپد چو بسمل باز
بهر صیدی که در کمین شدهای
❈۴❈
غزلی گفتهای دگر هاتف
که سزاوار آفرین شدهای
کامنت ها